آمار مطالب

کل مطالب : 1892
کل نظرات : 71

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 185
باردید دیروز : 113
بازدید هفته : 1251
بازدید ماه : 32876
بازدید سال : 60855
بازدید کلی : 385553
تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : یک شنبه 28 اسفند 1390
نظرات

داستان جالب در مورد زندگی بعد از کما

چشم‌هایتان را باز می‌کنید. متوجه می‌شوید در بیمارستان هستید. پاها و دست‌هایتان را بررسی می‌کنید. خوشحال می‌شوید که بدن‌تان را گچ نگرفته‌اند و سالم هستید

 

دکمه زنگ کنار تخت را فشار می‌دهید. چند ثانیه بعد پرستار وارد اتاق می‌شود و سلام می‌کند. به او می‌گویید، گوشی موبایل‌تان را می‌خواهید. از این‌که به خاطر یک تصادف کوچک در بیمارستان بستری شده‌اید و از کارهایتان عقب مانده‌اید، عصبانی هستید. پرستار، موبایل را می‌آورد. دکمه آن را می‌زنید، اما روشن نمی‌شود. مطمئن می‌شوید باتری‌اش شارژ ندارد. دکمه زنگ را فشار می‌دهید. پرستار می‌آید.

 

تعداد بازدید از این مطلب: 732
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : چهار شنبه 24 اسفند 1390
نظرات



فقط یه ایرانی اونم از نوع تهرانی می تونه از دود شهر فرار کنه تا بره شمال هوای تازه تنفس کنه، بعد اونجا هی تند تند قلیون بکشه



فقط یک زن ایرانی می تونه روزی چند ساعت برنامه آشپزی نگاه کنه و چند تا دفتر هم پر کرده باشه و آخرش همون کوکوسبزی برای شوهرش درست کنه


!
باز یه سوالی مغزمو پریشون کرد چرا جمعه انقدر به شنبه نزدیکه، ولی شنبه انقدر از جمعه دوره؟؟



گوشيم زنگ خورد ، اسم رفيقم "رضا" افتاد
گوشی رو برداشتم ، با يه صدای خسته گفتم : سلام بی شرف
يه صدای کلفتی اومد : پدر بی شرف هستم ، بی شرف اونجا نيست؟
!

تعداد بازدید از این مطلب: 565
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : چهار شنبه 24 اسفند 1390
نظرات

پنجاه سال موسیقی ایرانی (سنتی)

جهت رفتن به لینک ایین موسیقی ها و دانلود اینجا  کلیک کنید.

تعداد بازدید از این مطلب: 454
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : سه شنبه 23 اسفند 1390
نظرات


فلسفۀ آيين نوروزي چيست؟

 

سرآغاز جشن نوروز، روز نخست ماه فروردين است و به دليل اينكه برخلاف سايرجشن‌ها برابري نام ماه و روز را به دوش نمي‌کشد بر ساير جشن‌ها‌ي ايران باستان برتري دارد.

 

در مورد پيدايي اين جشن افسانه‌هاي بسيار است اما آنچه به آن جنبه‌ رازوارگي مي‌بخشد آيين‌هاي بسياري است که روزهاي قبل و بعد از آن انجام مي‌گيرد.


صورتكي سياه به نام حاجي فيروز
اگر نوروز هميشه و در همه جا با هيجان و آشفتگي و درهم ريختگي آغاز مي‌شود، حيرت انگيز نيست چرا که بي‌نظمي يکي از مظاهر آن است. ايرانيان باستان نا آرامي را ريشه‌ آرامش و پريشاني را اساس سامان مي‌دانستند و چه بسا که در پاره‌اي از مراسم نوروزي آن‌ها را به عمد به وجود مي‌آوردند چنانکه دررسم بازگشت مردگان (از 26اسفند تا 5فروردين) عقيده داشتند که  ارواح درگذشتگان باز مي‌گردند كه درآن افرادي با صورتک‌هاي سياه براي تمثيل در کوچه و بازار به آمد و رفت مي‌پرداختند و بدينگونه فاصله‌ ميان مرگ و زندگي و هست و نيست را در هم مي‌ريختند و قانون و نظم يک ساله را محو مي‌کردند. باز مانده‌ اين رسم آمدن حاجي فيروز يا آتش افروز بود که تا چند سال پيش نيز ادامه داشت.


رسم ميرنوروزي
از ديگر آشفتگي‌هاي ساختگي رسم مير نوروزي، يعني جا به جا شدن ارباب و بنده بود. در اين رسم به قصد تفريح ،کسي را از طبقه‌هاي پايين براي چند روز يا چند ساعت به سلطاني برمي‌گزيدند و سلطان موقت ( برطبق قواعدي) اگر فرمان‌هاي بيجا صادر مي‌کرد، از مقام اميري بر کنار مي‌شد.

حافظ نيز در يکي از غزلياتش به حکومت ناپايدار مير نوروزي اشاره كرده است:
سخن در پرده مي‌گويم، چو گل از غنچه بيرون‌ آي ،که بيش از چند روزي نيست حکم مير نوروزي


خانه تكاني رسم ديرينه نوروز
خانه تکاني نخست به درهم ريختگي، سپس به نظم و نظافت اشاره دارد. درگذشته تمام خانه براي نظافت زير و رو مي‌شد ودربعضي از نقاط ايران رسم بود که حتي خانه‌ها را رنگ آميزي مي‌کردند و اگر ميسر نبود دست کم همان اتاقي که هفت سين را در آن مي‌چيدند، سفيد مي‌ کردند، اثاثيه‌ کهنه را به دور مي‌ريختند و به جايش لوازم نو مي‌خريدند و در آن ميان شکستن کوزه را که جايگاه آلودگي‌ها و اندوه ‌هاي يک ساله بود واجب مي‌دانستند، ظرف‌هاي مسين را به رويگران مي‌سپردند ،نقره‌ها را جلا مي‌دادند، گوشه و کنار خانه را از گرد و غبار پاک مي‌کردند ،فرش و گليم‌ها را از تيرگي‌هاي يک ساله مي‌زدودند و بر آن باور بودند که ارواح مردگان وفروهر‌ها (ريشه‌ کلمه‌ فروردين) در اين روز‌ها به خانه و کاشانه‌ خود باز مي‌گردند و اگر خانه را تميز و بستگان را شاد ببينند خوشحال مي‌شوند و براي باز ماندگان خود دعا مي‌فرستند وگرنه غمگين و افسرده باز مي‌گردند ازاين رو چند روز به نوروزمانده در خانه مُشک و عنبر مي‌سوزاندند و شمع و چراغ مي‌افروختند.
در بعضي نقاط ايران رسم بود که زن‌ها شب آخرين جمعه‌ سال بهترين غذا را مي‌پختند و بر گور درگذشتگان مي‌پاشيدند و روز پيش از نوروز را که همان عرفه يا علفه و يا به قولي بي بي حورباشد به خانه‌اي که در طول سال ،درگذشته‌اي داشت به پُرسه مي‌رفتند و دعا مي‌فرستادند و مي‌گفتند که براي مرده عيد گرفته اند.


سبزه سبز كردن نماد بركت و باروري
در گير و دار خانه تکاني و از 20روز به روز عيد مانده سبزه سبز مي‌کردند. ايرانيان باستان دانه‌ها را که عبارت بودند از گندم، جو، برنج، لوبيا، عدس، ارزن، نخود، کنجد، باقلا، کاجيله، ذرت و ماش به شماره‌ هفت( نماد هفت امشاسپند) يا دوازده (شماره‌ مقدس برج‌ها) در ستون‌هايي از خشت خام بر مي‌آوردند و باليدن هر يک را به فال نيک مي‌گرفتند و بر آن بودند که آن دانه در سال نو موجب برکت و باروري خواهد بود. خانواده‌ها به طور معمول سه قاب از گندم و جو و ارزن به نماد هومت (انديشه‌ي نيک)، هوخت (گفتار نيک) و هوورشت (کردار نيک) سبز مي‌کردند و فروهر نياکان را موجب بالندگي و رشد آنها مي‌دانستند.


چهارشنبه سوري مقدمه اي براي جشن نوروز

شکلکهای جالب و متنوع آروین
چهار شنبه سوري که از دو کلمه‌ي چهارشنبه (آخرين چهارشنبه‌ سال) و سوري که همان سوريک فارسي و به معناي سرخ باشد تشکيل شده و در کل به معناي چهارشنبه‌ سرخ و مقدمه‌ جدي جشن نوروز است.
در ايران باستان بعضي از وسايل جشن نوروز از قبيل آينه ، کوزه و اسفند را به يقين شب چهارشنبه سوري و از چهارشنبه بازارتهيه مي‌کردند. بازار در اين شب چراغاني و زيور بسته و سرشار از هيجان و شادماني بود و البته خريد هرکدام هم آيين خاصي را تدارک مي‌ديد.
هنگام غروب بوته‌ها را به تعداد هفت (نماد هفت امشاسپندي يا سه نماد سه منش نيک روي هم مي‌گذاشتند و خورشيد که به تمامي پنهان مي‌شد، آن را بر مي‌افروختند تا آتش سر به فلک کشيده جانشين خورشيد شود. در بعضي نقاط ايران براي شگون وسايل دور ريختني خانه از قبيل پتو، لحاف و لباس‌هاي کهنه را مي‌سوزاندند.
آتش مي‌توانست در بيابان‌ها و رهگذرها و يا بر صحن و بام خانه‌ها افروخته شود. وقتي آتش شعله مي‌کشيد از رويش مي‌پريدند و ترانه‌هايي که در همه‌ آنها خواهش برکت ، سلامت ، بارآوري و پاکيزگي بود، مي‌خواندند.
آتش چهار شنبه سوري را خاموش نمي‌کردند تا خودش خاکستر شود. سپس خاکسترش را که مقدس بود کسي جمع مي‌ کرد و بي آنکه پشت سرش را نگاه کند، سرنخستين چهار راه مي‌ريخت ودربازگشت در پاسخ اهل خانه که مي‌پرسيدند:
- كيست؟
-مي‌گفت: منم.
- از کجا مي‌آيي؟
- از عروسي.
- چه آورده‌اي؟
- تندرستي.


رسم شال اندازي در چهارشنبه سوري
شال اندازي هم يکي از آداب چهارشنبه سوري بود. پس از مراسم آتش افروزي جوانان به بام همسايگان و خويشان مي‌رفتند و از روي روزنه‌ بالاي اتاق (روزنه‌ بخاري) شال درازي را به درون مي‌انداختند. صاحب خانه مي‌بايست هديه‌اي در شال بگذارد.
شهريار در بند 27منظومه‌ حيدر بابا به آيين شال اندازي و در بند 28به ارتباط شال اندازي با برکت خواهي و احترام به درگذشتگان به نحوي شاعرانه اشاره دارد:  
عيد بود و مرغ شب آواز مي‌خواند
دختر نامزد شده براي داماد،
جوراب نقشين مي‌بافت
و هر کس شال خود را از دريچه‌اي آويزان مي‌کرد
وه که چه رسم زيبايي است ،رسم شال اندازي  
هديه عيدي بستن به شال داماد
من هم گريه و زاري کردم و شالي خواستم
شالي گرفتم و فوراً بر کمر بستم
شتابان به طرف خانه‌غلام (پسر خاله‌ام) رفتم
و شال را آويزان کردم
فاطمه خاله‌ام جورابي به شال من بست
خانم ننه‌ام را به ياد آورد و گريه کرد
شهريار در توضيح اين رسم مي‌گويد: در آن سال مادر بزرگ من (خانم ننه) مرده بود. ما هم نمي‌بايست در مراسم عيد شرکت مي‌کرديم ولي من بچه بودم، با سماجت شالي گرفتم و به پشت بام دويدم.

رسم فالگوش در چهارشنبه سوري
از ديگر مراسم چهارشنبه سوري فالگوش بود و آن بيشتر مخصوص کساني بود که آرزويي داشتند مانند دختران دم بخت يا زنان در آرزوي فرزند، آنها سر چهار راهي که نماد گذار از مشکل بود مي‌ايستادند و کليدي را که نماد گشايش بود، زير پا مي‌گذاشتند و نيت مي‌کردند و به گوش مي‌ايستادند و گفت و گوي اولين رهگذران را پاسخ نيت خود مي‌دانستند. آنها در واقع از فروهرها مي‌خواستند که بستگي کارشان را با کليدي که زير پا داشتند، بگشايند.

رسم قاشق زني در چهارشنبه سوري
قاشق زني هم که از ديگر مراسم چهارشنبه سوري بود،تمثيلي بود از پذيرايي از فروهر‌ها، زيرا قاشق و ظرف مسين نشانه‌ خوراک و خوردن بود. ايرانيان باستان براي فروهرها بر بام خانه غذاهاي گوناگون مي‌گذاشتند تا از اين ميهمانان تازه رسيده‌ آسماني پذيرايي کنند و چون فروهر‌ها پنهان و غير محسوس اند، کساني هم که براي قاشق زني مي‌رفتند سعي مي‌کردند روي بپوشانند و ناشناس بمانند و چون غذا و آجيل را مخصوص فروهر مي‌دانستند، دريافتشان را خوش يُمن مي‌پنداشتند.

 

 

تعداد بازدید از این مطلب: 378
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : دو شنبه 22 اسفند 1390
نظرات


راننده تاکسی انگلیسی

مقیم لندن بود. تعریف می کرد؛ که یک روزسوار تاکسی میشود و کرایه را می پردازد . راننده بقیه پول را که برمیگرداند  بیست پنس اضافه تر می دهد"

میگفت؛ چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست پنس اضافی را برگردانم یا نه؟"  آخر سر به خودم پیروز شدم و بیست پنس را پس دادم وگفتم آقا این را زیاد دادی...

گذشت و به مقصد رسیدیم. موقع پیاده شدن راننده سرش را  بیرون آورد و گفت آقا از شما ممنونم .  پرسیدم بابت  چی؟  گفت می خواستم فردا بیایم  مرکزشما مسلمانان  و مسلمان شوم , اما هنوز کمی مردد (دو دل) بودم . وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم .

با خودم شرط کردم اگه بیست پنس را پس دادید , بیایم. فردا خدمت می رسم.

تعریف می کرد؛ تمام وجودم دگرگون شد حالی شبیه غش به من دست داد. من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست پنس می فروختم....""

 

تعداد بازدید از این مطلب: 456
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : دو شنبه 22 اسفند 1390
نظرات

نوشتم این چنین نامه به الله// فرستادم دوقبضه سوی درگاه
به نام تو که رحمان و رحیمی// خدای قادرو رب کریمی
منم فرزند آدم، پور حوا // سلامت می کنم من ازهمین جا
همان آدم که اورا آفریدی // ولی از خلقتش خیری ندیدی
ازاوّل او به راهی بس خطا رفت// به سوی کشتن و جرم و جفا رفت
زتو بخشش ازاوعصیان گری بود// زتو نرمش از اوویرانگری بود
خدایا از خودم شرمنده هستم // ازاینکه ظاهراً من بنده هستم
نیاوردم به جا من بندگی را // وبالم کرده ام شرمندگی را
ندادم گوش برفرمانت ای دوست// ومی دانم که می گویی چه پُررّوست
زبس از آدمیّت گشته ام دور// نکردم اعتنا بر لوح و منشور
لذا با عرض پوزش من ازامروز// وبا شرمندگی واز سر سوز
شوم مستعفی از شغلی که دادی// و نام آدمی بر آن نهادی
اگر باشد جواب نامه مثبت// و استعفا قبول افتد زسویت
خدایی را در حق ّ این خطا کار// در حق بندۀ مستعفی زار
به جا آور زروی لطف و یاری// که باشد از صفات ذات باری
به جای دستمزد این همه سال // که بودم بنده ات باری به هر حال
عطا کن خانه ای در کنج جنّت// برای دورۀ خوب فراغت
بکن هم خانه ام یک حور زیبا // که تا تنها نباشم من در آنجا
چو نامه خوانده شد از سوی یزدان// ندا آمد زسوی حی سبحان
توای« جاوید » گرچه پررّو هستی// ودست سنگ پا از پشت بستی
ولی چون برگنُه اقرار کردی// به نادانی خود اصرار کردی
قبول افتاده شد موضوع خانه// چه چیزی را دگر گیری بهانه ؟
به عزراییل گفتم تا بیاید// تورا فوراً به این خانه رساند
بلرزیدم زنام مالک موت// چنان گویی که دارم می کنم فوت
پریدم من زخواب خوش به یکبار//نگشتم لاجرم نائل به دیدار

 

تعداد بازدید از این مطلب: 758
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : شنبه 20 اسفند 1390
نظرات

این عکس ها را از کتاب زیبای (در کوچه باغ های نوخندان  ) نوشته : نویسنده ارجمند جناب آقای فریدون پوراحمدیان  انتخاب کرده ام. از زحمات این  نویسنده بزرگوار بسیار ممنون و متشکریم.


             

عکس بالا سمت راست: بهمن ماه سال 1342 قبل از انقلاب اسلامی میدان نوخندان// روبروی خیابانی که به کوچه باغ های نهر آسیا( درمان آر غه) منتهی می شود. در عکس : میرزا عبدالله حسینی, میرزاحسین حسینی , قهرمان محمدی ( کارمند آن زمان مخابرات و دائی نویسنده همین وب) , هوشمند(ژاندارمری آن زمان), میرزا ابراهیم پورنظری( آموزش و پرورش آن زمان  یعنی؛اد اره فرهنگ), غلامرضا ملتی( کدخدای نوخندان در آن زمان) ,غلامحسین پورنظری( شهرداری آن زمان) و دیگران .

عکس بالا سمت چپ: مراسم استقبال از پهلوان خراسان آقای شیخ رضا جعفری قهرمان مسابقات کشتی با چوخه استان خراسان در آن زمان

عکس پایین: پهلوانی از دیار نوخندان آقای احمد وفادار در حالی که بازوبند پهلوانی کشور ( طی سالهای 1329 الی 1330) را در بازو دارد. و حکم پهلوانی سه سال متوالی مذکور با امضای سرلشگر آن زمان دکتر یزدان پناه.

لطفا برای مشاهده  عکس ها در اند ازه بزرگتر روی عکس کلیک کنید.

تعداد بازدید از این مطلب: 2185
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : پنج شنبه 18 اسفند 1390
نظرات

        

 

برای دیدن تصویر در اندازه بزرگ روی آن کلیک کنید.

تعداد بازدید از این مطلب: 533
|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : پنج شنبه 18 اسفند 1390
نظرات


 

گردشگاهها ومراكز تفريحي درگز :

پارك شادي: كه قديمي ترين پارك شهرستان مي باشد. 

پارك ملت : در فاصله يك كيلومتري شهر درگز در مسير جاده درگز – چاپشلو واقع است. 

پارك جنگلي چهل مير: كه معروفترين دره منطقه است ودر قسمت شرقي پارك تندوره واقع است.

 دره امام قنبر: كه در 20 كيلو متري جنوب شهر درگز قراردارد. 

دره چرلاغ: كه در 34 كيلومتري جنوب غربي شهر درگز قرار گرفته است. 

دره درونگرودر بادام: كه در مسير جاده درگز به قوچان ودر امتداد رودخانه درونگر قرار دارد . 

دره شمسي خان: كه در قسمت جنوب شرقي شهر درگز در فاصله 50 كيلومتري دره درگز واقع

شده است. 

دره قزلق: اين دره وقوزغان دره در مرز ايران وتركمنستان حدود 45 كيلومتري شرق درگز واقع است. 

آبگرم: منطقه آبگرم واردوگاه اميدهاي انقلاب اسلامي در 15 كيلومتري جنوب شهر درگز ودر مسير جاده درگز به چاپشلو واقع است. 

قرخ قيز(چهل دختر): در 5 كيلومتري جنوب شهر درگز قرار گرفته كه كوهي منفرد وكم ارتفاع است. اين كوه رسوبي ومربوط به دوران دوم و اواخر دوران سوم زمين شناسي است. نام قرخ قيز يادگاري از نياكان اوليه است كه از حدود پنج هزار سال پيش در اين سرزمين مي زيستند. 

پارك ملي تندوره: كه در منتهي اليه شمال شرقي كشور ودر حدود شمالي استان خراسان در شهرستان درگز واقع است كه با سيمايي كوهستاني وصخره اي با دره هاي عميق وتپه ماهورهاي بلند ومرتفع با شيب هاي متغير در جهات مختلف جغرافيايي مي باشد . وتندوره نام چشمه اي است كه در اين پارك جنگلي جاري مي باشدبه همين دليل اين پارك را تندوره مي نامند . تندوره به زبان كردي به معني تنور مي باشد واز آنجايي كه اين چشمه از حوض هايي شبيه به تنور خارج مي گردد بر آن نام تندوره نهاده اند. 

غار قزلق: از نمونه غارهاي اين منطقه غاز قزلق يا غار ديو است كه در 22 كيلومتري جنوب شرقي درگز بعد از روستاي قزلق در نيمه راه ارتفاعات شازي وكاني گاز قرار داردواز محل هاي اعتقادي وديدني درگز است كه داراي 3 درب ورودي در كف دره ونيمه هاي بلند مي باشد . طول غار حدود يكصد كيلومتر داراي دو دالان مي باشد. نوع غار از غارهاي آهكي است كه احتمالا در دوران عصر حجر مورد استفاده انساني بوده است. 

غار شادمينه(شادمهنه): واقع در 16 كيلومتري غرب درگز در 300 متري علامه شهرستاني كه بقاياي دژ نظامي مربوط به قرن پنجم ودوره سلجوقي مي باشد.

 

 

تعداد بازدید از این مطلب: 514
|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : پنج شنبه 18 اسفند 1390
نظرات

   

 

 

(بناهاي تاريخي ):

 بنديان درگز:

 

 

يكي از آثار تاريخي شهرستان درگز مي باشد كه در سال 1369 به دنبال خاكبرداري وتسطيح زمينهاي زراعي شناخته شد ومقدمات كاوش منطقه از سال 1373 آغاز شد.اين اثر تاريخي از بناهاي دوره ساساني محسوب مي شود كه در 2كيلومتري شمال غرب شهرستان در كنار رودخانه درونگر واقع شده است وبه سبب آب بندي كه در اين ناحيه قرارداشته به بنديان معروف است .در نخستين فصل كاوش تالاري به ابعاد 8×10 متر خاكبرداري شد .كه به احتمال زياد داراي سقفي چوبي ومسطح بوده وبرفراز ستونها قرار داشته است .جالبترين قسمت تالار تصاويري است كه به صورت گچبري دورتادور اين تالار نقش شده استوكتيبه هايي به خط پهلوي نيز كشف گرديده است .اين نقش ها وتصويرها موضوعات متعددي را بازگو مي كنند از جمله شكار ، جنگ ، صحنه هاي مذهبي وتفويض قدرت كه در همه آنها روح اعتقادي وايراني متجلي است. آتشدان گچي زيبايي در مقابل تالار به آتشكده قرار دارد .

 

 

 

تپه خاخيان :

 

كه در حدود 7كيلومتري غرب شهر درگز در كنار جاده درگز – نوخندان قرار گرفته سفالهايي مربوط به هزاره اول قبل از ميلاد در آن واقع است .اين تپه داراي 8متر ارتفاع و53 متر طول و37متر عرض مي باشد.

 

 

 

تپه صاحبجان :

 

كه در قسمت شمال غربي شهر درگز واقع است وساختمان تپه از بناهاي قبل از اشكاني مي باشد كه در دوره ساساني متروك شده است . خشت هايي كه در آن بكار رفته 45×45 سانتي متر مي باشد و13 سانتي متر قطر دارند . اين تپه از سمت شمال با بقعه سيد( قدمگاه) همجوار است . تپه داراي 15متر ارتفاع و51 متر طول طول و37 متر عرض دارد .

 

 

 

تپه غازان بيك :

 

تعداد بازدید از این مطلب: 463
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : پنج شنبه 18 اسفند 1390
نظرات



 

 

تاریخچه شهرستان درگز

 

شهر درگز ، شهري با سابقه درخشان تاريخي ، شهري كه قبلاً به نام ابيورد معروف بوده و در تاريخ فكر و تمدن اسلامي به تعدادي از انديشمندان و بزرگان برخورد مي كنيم كه عنوان ابيوردي را با خود داشته اند . شهري كه خاوران نام داشته و از مناطق باستاني پارتهاي قديم در خراسان بوده ،در 3 كيلومتري همين شهر آثار و بقايايي موجود است كه به پنج هزار سال قبل از ميلاد مي رسد ، يعني سابقه شهرنشيني و مدني درشهر درگز به حدو د هفت هزار سال پيش مي رسد ، يعني درگز وارث يك تمدن هفت هزار ساله مي باشد . »

 

جغرافياي تاريخي و پيشينه شهرستان درگز

 

شهر و ناحيه درگز از دوران پيش از اسلام تاكنون داراگرد ، نسيايا ، آپاوارتاكن ، باورد ، ابيورد ، اتك ،نسايا ، نسا ، درون ، خاوران و دريجز ناميده مي شده است . ناحيه درگز در گذشته يكي از نقاط مهم باستاني پارت و خراسان بود كه به موجب قرارداد ننگين آخال 1261 هـ . ش / 1882 م ، كنارة آباد و تاريخي آن ، از تجن تا نزديكي عشق آباد ، از ايران جدا شده و جزء تركمنستان گرديد . درباره نامگذاري اين شهرستان ، تا كنون داوري هاي گوناگوني داده شده است . شماري گفته اند چون در اين ناحيه بيشه و درخت گز زيادي وجود داشته ، به « دره گز » سرشناس شده است ، كه اين نامگذاري درست نيست . داوري درست تر ،‌ از سده 3 پ . م ، يعني زمان اشكانيان است . پس از آن كه اشكانيان   عليه سلوكيان برخاستند ، اشك اول ( ارشاك ) در ضمن نبرد كشته شد ، ولي برادرش تيرداد   به پيروزي رسيد و شهري به نام داراگرد ،‌ در پارتياي اصلي بنياد گذارد . آپاوارتاكن ، كه بعضي   آن را پارتياي اصلي و شماري پارتياي ويژه نوشته اند، به ناحيه شمال پارت گفته مي شود. پيرنيا بر پايه نوشته هاي تاريخ و جغرافي نگاران پيشين ، پارت اصلي را كوهستان و دشت كردان در خراسان و اتك و به بيان ديگر بين بيابان مشهد و كوير خوارزم دانسته است .

بنابراين نواحي درگز ، بجنورد ،‌ اسفراين ،‌ قوچان ، شيروان و كلات در قلمرو پارت اصلي قرار داشته است . ايزيدورخاراكسي كه در سده 3 پ . م مي زيست ،‌ محل شهر دارا را در شمال پارت تعيين كرده و به آن « آپاوارتانن » گفته اند . ژوستن ( سده 2 پ . م ) محل اين شهر را در دامنه كوه زاپاتنن و پلين ،‌ دانشمند رومي ( سده 1 پ . م ) در دامنه كوه آپاوارتن دانسته اند . ژوستن ،‌آپاروارتن ، كوه ابيورد كه در گذشته باورت / بااورت و سپس باورد مي گفتند ، دانسته است . دايرة المعارف اسلامي ،‌ ابيورد را سرزمين نياكان اشكاني و محل شهر دارا را در آن جا تعيين كرده است . بنابراين بايستي شهر « دارا » در دامنه كوههاي درگز قرار داشته باشد .از آن جا كه به گفته پلوتارك و تائيدهارولد لمب ، نويسنده كتاب قدم به قدم با اسكندر ، دارا ، آخرين پادشاه هخامنشي در اين ناحيه كشته شده است ، اشكانيان نام پايتخت نخستين خود را « داراگرد » نهاده اند . « گرد » در   روزگار كهن ،‌ به معناي شهر بوده ، واژگان سياوش گرد ،‌ پيروزگرد ، بروگرد ( بروجرد ) ، بيژن گرد ، خسروگرد و بيانگر نام سازنده   و شهر است و داراگرد يعني شهر دارا نيز روي همين معنا پديد آمده است . در روزگار ساسانيان تغييرات زيادي در حد و حدود شهرهاي اين منطقه صورت مي گيرد و ابيورد كه شامل منطقه وسيعي بوده و تا دامنه كوههاي درگز گسترده بوده است ، مركزيت پيدا مي كند .

حاكم ابيورد را « بهمنه » مي ناميدند كه به صلح تسليم مسلمانان شد . پس از تسلط اعراب اين سرزمين يكي از پايگاههاي مهم مسلمانان قرار گرفت . بعضي از محققان اين چنين اظهار نظر كرده اند كه در قلعه داراگرد كه در زمان ساسانيان مركز روحانيون زرتشتي و داراي ضرابخانه بوده است ،‌ در اواخر قرن اول هجري قمري سكه ضرب شده است . حدود منطقه ابيورد در اين زمان از سرخس تا نسا گسترده بوده است . اين سرزمين كه در انتهاي دشت قراقوم بر سر راه قبايل مختلف مهاجم دشتهاي داخلي آسيا در ابتداي اولين خطه جلگه هاي حاصلخيز خراسان قرار گرفته است ،‌ بنابر موقعيت طبيعي و نظامي از دير باز محل كشمكشها و زد و خوردهاي اقوام مختلف بوده است . با سقوط سامانيان دفاع ولايات شمالي ايران در برابر حملات چادر نشين ها به سستي گرائيد و هجوم صحرا نشينان آسياي مركزي به  خراسان فزوني گرفت . به روزگار سلطان محمود غزنوي تركمانان ( غزان ) به منطقه نسا و ابيورد و درگز هجوم آوردند و در اين شهرها سكني گزيدند و تركي شدن اين نواحي آغاز گرديد . محققان محلي دوران سلجوقيان و اوايل خوارزمشاهيان را دوره شكوفايي خاوران ( ابيورد را از قرن 4 به بعد خاوران مي گفتند ) ناميده اند ، شيخ محمد شهرستاني ،‌ انوري ابيوردي ، اسعد مهنه يي و  از اين سرزمين برخاستند . به همت اينان خاوران يكي از مراكز علمي شد . به روزگار چنگيز ، پسرش « تولي » ابيورد   را تصرف كرد و به نهب و تاراج اهالي پرداخت و آن شهر زيبا را كه در آن عالمي از عمارات موج مي زد با خاك يكسان نمود و اكثر مردم را از دم تيغ گذراند . البته ابيورد در نهضتهاي شيعه كه در اواخر دوران بني اميه در سراسر خراسان صورت گرفته بود سهمي بزرگ داشته است و نيز در قيامهاي عليه حكام عباسي در قرن سوم هجري شركت جستند .  در زمان خلافت هارون 185 ق . شخصي به نام ابوالخسيب بر ضد عباسيان و عامل آنان در خراسان قيام كرد و بر ابيورد تسلط پيدا كرد . اين شهر با اين همه عظمت و زرگي پس از هجوم مغولان و بعد از او تيمور ورونق خود را از دست داد و از اواخر قرن هشتم كه شهرها و آباديهاي اين منطقه مورد تجاوز و اشغال ازبكان قرار گرفت دوران قدرت آن شروع گرديد . در اوايل عصر افشاري ساختن مسجد بزرگي در مولود آباد ( زادگاه نادر ) و برخي   ساختمانها در شهر نشاني از گسترش و رونق درگز مي باشد ،‌ ولي ويراني هايي كه ناشي از تهاجمات اقوام همسايه بود ،‌ همراه با عدم توجه حكومت مركزي وخصوصاً جدايي قسمت آباد و تاريخي آن ( با 9 هزار خانوار جمعيت و 24 شهرك و روستا ) كه نام ابيورد را نيز با خود دارد ،‌ توانائي هاي اين شهر را به فراموشي سپرد . اكنون اندك آثار به جا مانده در شهر درگز مربوط به حاشيه باز يكي از دامنه كوههاي هزار مسجد ( درگز فعلي ) مي باشد . در حاليكه آثار تاريخي بي نظيري از دورهاشكانيان و دوران اسلامي در آن سوي مرزها قرارگرفته است .


 

تعداد بازدید از این مطلب: 540
|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : یک شنبه 14 اسفند 1390
نظرات

 

جغرافیای شهرستان

 

 

 اطلاعات جغرافيايي شهرستان درگز

 

شهرستان درگز از جمله شهرستانهاي شمال استان خراسان است كه بين29.58 تا37.59طول جغرافيايي و 43.37تا 55.36عرض جغرافيايي واقع شده است .

از شمال به جمهوري تركمنستان و از شرق به شهرستان مشهد ، از جنوب به شهرستانهاي چناران   و قوچان و از مغرب به شهرستان قوچان محدود است .

وسعت آن 4194 كيلومتر مربع معادل 4/1 درصد مساحت كل استان است . درگز در فاصله 123 كيلومتري شهر قوچان و 258 كيلومتري شهر مشهد قرار گرفته است . ارتفاع آن از سطح دريا 480 متر مي باشد .

اين شهرستان با جمهوري تركمنستان حدود 25/155 كيلومتر مرز مشترك دارد . شهرستان درگز عمدتاً كوهستاني مي باشد و فقط دشت درگز در ميان رشته كوههاي هزار مسجد پست و هموار است . دو رودخانه دائمي به نامهاي درونگرو حاتم قلعه ( زنگلانلو ) با آبي هر كدام حدود 800 ليتر در ثانيه و دو رودخانه فصلي به نامهاي كال شور صداقت و گرني در آن جريان دارند .

در كتابها و منابع و اسناد تاريخي از درگز با نامهاي داراگرد    نيسايا ( نساء ) آپاوارتاكي ابيورد و نساباورد و نسادرون و ابيورد و خاوران ياد شده است .

درگز از سال 1329 در تقسيمات كشوري شهرستان شده است .

شهرستان درگز داراي چهار بخش ( مركزي ، چاپشلو ، نوخندان و لطف آباد ) شش دهستان ( تكاب ، قره باشلو ، ميانكوه ، ديباج ، درونگر و شهرستانه ) 4 شهر مي باشد .

 

 

اطلاعات جمعيتي شهرستان درگز

كل جمعيت شهرستان درگز80311 نفر     مي باشد . كه از اين تعداد جمعيت43745 نفر شهري و 36566نفر روستايي مي باشند که 55 درصد راجمعیت شهری و 45 در صد را جمعیت روستایی تشکیل می دهند.

میزان موالید خام این شهرستان 18.4 درصد و میزان مرگ خام آن 6.8 درصد است که میزان رشد طبیعی جمعیت این شهرستان 1.1 درصد است .

میزان تراکم نسبی یا نفر در کیلومترمربع شهرستان 19.15 می باشد.

از کل جمعیت شهرستان 1.6 درصد را جمعیت زیر یک سال و 7.5 درصد را جمعیت بالای 65 سال،تشکیل میدهند.

 

 

   

 

سوغات:

 

 از مهمترين سوغات مرزي شهرستان درگز مي توان به برنج لائين ودرونگر اشاره كرد كه به لحاظ كيفيت وعطر بالا در نوع خود كم نظير مي باشد.

همچنين كشمش وگردو درگز نيز از مرغوبيت خاصي برخوردار است .از ديگر سوغاتي هاي درگز جارو – سيب درختي (لبناني وعباسي) وگلابي مي باشند.

 

 

تعداد بازدید از این مطلب: 453
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : جمعه 12 اسفند 1390
نظرات

برای دیدن تصویر در اندازه بزرگ روی آن کلیک کنید.

 

تعداد بازدید از این مطلب: 510
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : پنج شنبه 11 اسفند 1390
نظرات

عسل که واژه ای با ریشه عربی است به ماده شیرین تخمیر شده ای گفته می شود که زنبورعسل آن را تولید می کند . قرآن کریم از تاثیر شفادهندگی عسل سخن می گوید و همچنین از حضرت رسول خدا(ص) روایت شده که می فرمایند: "مردم به چیزی همانند عسل شفا نیافته اند که آن شفای همه دردهاست."

 

حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نیز می فرماید: "عسل شفای همه بیماریهاست و هیچ بیماری نیست ، مگر اینکه بلغم آن را کاهش می دهد و به قلب جلا می بخشد."

 

بوعلی سینا بزرگترین پزشک مسلمان در قرن چهارم در کتاب" قانون "در طب می نویسد:

 

عسل اندرون را تقویت ، نیرو را زیاد و اشتها را بازمی کند.

 

همچنین در جای دیگری کاربرد آن را به صورت نان عسلی وآرد گندم بر روی زخم توصیه می کند و می گوید عسل در به هم آوردن زخمهای چرکین کمک می کند.

 

مصرف عسل شاید قدمتی به درازای حیات انسان داشته باشد.

 

قدیمی ترین اسناد پزشکی با قدمت حدود 3500 سال قبل از میلاد که در مصر کشف شده نشان می دهند که عسل برای درمان زخمهای گوارشی، کلیه، چشم و دیگر اندامها استفاده می شده است.

 

نحوه تولید عسل

 

زنبورابتدا شهد گلها یا گیاهان را مکیده ودر چینه دان خود با بزاق مخلوط می کند و با چندین بارفرو بردن و بیرون آوردن آن را در کندو به زنبورهای جوان تحویل می دهد. زنبورهای جوان نیزکه غدد آنزیم ساز آنها به حداکثر رشد رسیده، شهد را دهان به دهان می چرخانند و پس از مخلوط کردن با بزاق دهان و فرو بردن و بیرون آوردن از چینه دان عسل ساز خود و گرفتن قسمتی از آب ، آن را تبدیل به عسل می کنند. این عسل در حجره های موم مانند برگردانده می شود . سپس زنبورها با بال زدنهای مکرر آب آن را تبخیر کرده و در نتیجه عسل پخته شده روی آن را با یک ورقه موم سفید می پوشانند. مقدارمختصری از عسل را خود زنبورها مصرف می کنند و بقیه حاصل زحماتشان را ما انسانها استفاده می کنیم. جالب اینکه دانشمندان معتقدند زنبور به هنگام ساختن عسل آنچنان ماهرانه عمل می کند که خواص درمانی و دارویی گیاهان کاملاً به عسل منتقل شده و محفوظ می ماند.

 

رنگ عسل بر حسب آنکه زنبور بر چه گل و ثمره ای نشسته و از آن بهره گیری کرده تفاوت می کند.

 

ترکیبات عسل

 

1- عسل مهمترین منبع مواد قندی طبیعی است و تا کنون 15 نوع قند در آن کشف گردیده که از مهمترین آنها می توان به فروکتوز( قند میوه) به نسبت 40% و گلوکز ( قند انگور) به نسبت 30% و ( قند نیشکر) به نسبت 40% اشاره کرد.

 

2- عسل به لحاظ داشتن برخی از مواد تخمیری در تبادلات غذایی و کمک به هضم غذا در میان خوراکی ها بالاترین مرتبه را دارد ، مهمترین مواد تخمیری موجود در عسل عبارتند از: آمیلاز، که مواد نشاسته ای را مبدل به قند و اینورتاز، که قند معمولی را به قند انگور و قند میوه مبدل می سازد و نیز کاتلاز، پروکسیداز، ولیپاز.

 

3- عسل دارای ویتامین های بسیار است که از جمله مهمترین آنها ویتامینB6 , B5 , B2 , B1 ، ویتامینA , E , K , C است. هر چند مقدار این ویتامین ها در عسل زیاد نیست ولی کافی و مفید است. البته مقدار این ویتامینها بستگی به نوع شیره ای دارد که زنبور از گلها می گیرد.

 

4- عسل دارای انواع پروتئین، اسیدهای آمینه، اسیدهای آلی مثل اسید فورمیک، مشتقات کلروفیل مقداری آنزیم و محرک های حیاتی و رایحه های معطر است.

 

5- املاح معدنی در عسل فراوانند از جمله: کلسیم ، سدیم، پتاسیم، منگنز، آهن ، کلر ، فسفر، گوگرد و ید.

 

بسیاری از محققین تاکید دارند که عسل دارای عوامل قوی ضد میکروب است.

 

موارد استفاده عسل در پزشکی

 

از عسل در موارد گوناگون به صورت خوراکی و یا به صورت موضعی در درمان بیماریها در طب اطفال، بیماریهای گوارشی، بیماریهای تنفسی، بیماریهای چشمی، بیماریهای زنان و زایمان، بیماریهای گوش و حلق و بینی، بیماریهای قلبی، بیماریهای کلیه و دستگاه عصبی استفاده شده است. شیوع انواع میکروبهای مقاوم به آنتی بیوتیک اخیرا منجر به ارزیابی مجدد روشهای درمانی باستانی از جمله عسل شده است . تحقیقاتی که امروزه بر روی عسل انجام شده ، بر یافته های گذشتگان صحه گذاشته است.

 

عسل محتوی آنزیم هایی است که ممکن است در فرآیند ترمیم با تحریک ایجاد بافت کمک نماید.

 

عسل مایع ورمی(یا چرک) را جذب می کند واز این طریق زخم را تمیز می نماید. همچنین عسل درد و تحریک را کاهش می دهد و بوی نامطبوع را از بین می برد.

 

 

 

تعداد بازدید از این مطلب: 440
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : پنج شنبه 4 اسفند 1390
نظرات

برای نواختن ارگ روی لینک کلیک کنید.

تعداد بازدید از این مطلب: 1672
|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : چهار شنبه 2 اسفند 1390
نظرات

رییس خانواده

مهدی به کتابفروشی رفت

و گفت:

 آقا کتاب " مردها رئیس خانواده " را دارید؟؟؟

کتابفروش : نه آقا کتابهای تخیلی نداریم

 

(با عرض پوزش از دوستای گلم)

 

آنکه دائم هوس سوختن ما می کرد

کاش بنزیِن مرا نیز مهیا می کرد!

پمپ بنزیِن و صف و کارت و منِ پیت به دست

کاش می آمد و از دور تماشا می کرد !

.

 

 

تعداد بازدید از این مطلب: 515
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : دو شنبه 1 اسفند 1390
نظرات

 

خدا و مجنون

 

 

يك شبي مجنون نمازش را شكست....    بي وضو در كوچه ي ليلا نشست......

 

 

 

عشق آن شب مست مستش كرده بود.....              فارغ از جام الستش كرده بود......

 

 

گفت يارب از چه خارم كرده اي......                بر صليب عشق دارم كرده اي........

 

 

خسته ام زين عشق دل خونم مكن.........                       من كه مجنونم تو مجنونم مكن.........

 

 

مرد اين بازيچه ديگر نيستم.......                     اين تو و ليلاي تو من  نيستم.......

 

 

گفت اي ديوانه ليلايت منم....                         در رگت پنهان و پيدايت منم............

 

 

سالها با جور ليلا ساختي.....                          من كنارت بودم و نشناختي....

 

 

 

 

تعداد بازدید از این مطلب: 473
برچسب‌ها: تلنگر , لیلی و مجنون ,
|
امتیاز مطلب : 30
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8


********به وبلاگ من خوش آمدید********* خدایا مرا ببخش / مرا فهمی ده تا فرامین وحکمت هایت را درک کنم/ و مرا فرصتی دیگر برای بهتر بودن ده تا دستهاو زبان تو شوم . آمین یا رب العالمین


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود